سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 
نویسندگان
پیوندهای روزانه

 هر روز کارم شده همین... که روبروی ورودی آمدنت پشت پنجره بنشینم و به در زل

بزنم و خدا خدا کنم شاید بیایی. آرنجم...آرنجم پینه بسته بسکه ستون سر پر دردم

شد که روی تنم سنگینی می کند...من خسته نمی شوم اما از انتظار برای تو، برای

آمدنت... انتظار تو مرا می دواند، می کشاند...نبین همینطور در رکود محض و ساکن

پشت همین پنجره نشسته ام.....من پشت همین رکــــودها و سکون ها کارهایی

می کنم کارستان... پشت همین پنجره إذن هایی گرفته ام  که....

پشت همین پنجره ی متحرک...همین چشمهای منتظرم روبروی آمدنت همیشه در

کمین لحظه ی با شکوه حضورت زندگی را حیات می کنم...زندگی را لمس میکنم...

زندگی را معنا می کنم...حواسم به هیچ چیز نیست جز اینکه در پی رسیدن صدایی و

پیغام سروشی تمام نسیم ها و بادها را مرور می کنم گوش تا گوش، نکند صدایت

بیاید...سروشی از جانبت برسد و من گوشم به تو بدهکار نباشد... گاهی مقابل این

پنجره پر می شود از بود و نبودها... نه، پر می شود از نمودها، از ابزار تفرقه، از... پر

می شود از غفلت، ریزگردهای دلتنگی و اعتبارهای تو خالی...ناگهان رنگ تو کمرنگ

می شود... دوروبرم انگار تاریک می شود و کم کم ترس احاطه ام می کند... من هم

مثل تو از همین تشتت و پراکندگی ها رنج میبرم... حالا فهمیدی چه عذابی می کشم؟

همین سردرگمی های گاه و بیگاه دارد مرا می کشد! چه مهمانسرائیست این روزها

دلم... بغض پشت بغض در رفت و آمدند و من با لبخند و آغوشی گرم پذیرای تک تکشانم...

همه را به جان میخرم...تنها تو بخند از من ...من فدای سرت... همین همین دلبری نگاهت...

همین دلبری گوشه چشمت...همین دلبری های بی پایان و دریغ تو همین خیال داشتنت

مرا کافیست تا دنیا دنیاست مستی کنم به هوایت... به شوری که در سرم می اندازی با

هر لبخند...اصلا همین خیال شیرینت بس که تمام بغض ها هم برایم نغمه شادی سردهند

همین ویژگی ات دیوانه ام میکند! و چقدر بزرگ میشوم وقتی کوچکیم در تو غرق میشود...

من فدای سرت... با من بمان

«بعون الله الملک الاعلی»



[ سه شنبه 92/4/11 ] [ 11:53 عصر ] [ «بنت العَبرَة» ]
<< مطالب جدیدتر ........

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

امکانات وب